مایهٔ حمد و سعد ، احمد سعد


که همه سوی محمدت یازد

هم ایادی ازو همی بالد


هم معالی باو همی نازد

سعی گردون بخیر انجامد


هر مهمی ، که او بیاغازد

گر نمی ساخت پیش ازین با او


چرخ ، اکنون بطبع می سازد

چون مروا شناخت تاج الدین


چه کند چرخ اگرش ننوازد ؟

باز در موکب خداوندی


مرکب عیش و لهو می تازد

گاه شعر لطیف می گوید


گاه شطرنج نغز می بازد

بچنین منزلت ، که حاصل کرد


شاید ار او ز چرخ بفرازد

بر سریر سرو بنشیند


بر بساط نشاط بگرازد

عیش او باد چون عسل ، که عدوش


زین حسد همچو موم بگدازد